آیدل من پارت ۲۹

لبخند زد و واسه اولین بار دستمو گرفت
شوگا: چون مطمئن بودم جوابت منفی نیست ماشین نیاوردم
ا.ت: خود شیفته
دوتامون زدیم زیر خنده و حدودا تا ساعتای دوازده شب پیاده روی کردیم

بعد از اینکه شوگا منو رسوند خونه بای دادیم
شوگا: عا قبل رفتن ی چیزی
تعجبی نگاش کردم
شوگا: دوست دارم
لپام گل انداختن
ا.ت: منم

درو باز کردمو یواش رفتم توی اتاق
از شوق و هیجان خابم نمیبرد اما هرطور شد خابیدم

صبح ساعت هفت از خاب بیدار شدم
رونا و یونا با اخم نگام میکردن
ا.ت: یا چتونه؟
رونا: واقعا حتی لباس عروس نگرفتی؟؟
یونا: دیوونه حتی نوبت آرایشگاه هم نگرفتی؟؟

تا خاستم جوابشون رو بدم صدای در خونه اومد
رونا: منتظر کسی بودین؟
یونا: نه
ا.ت: کی میتونه باشه؟؟

رفتم سمت در که ی جعبه‌ی بزرگ دیدم
نشستم روی زمین و موهامو کردم پشت گوشم
ا.ت: هوم این چیه؟؟
جعبه رو بلند کردم و بردم داخل گذاشتم روی میز
یونا و رونا با تعجب نگاه کردن
تا خاستم درشو باز کنم یونا حرف زد
یونا: ا.ت بازش نکن ممکنه از طرف ساسنگا یا هیترا باشه
رونا: نه بابا جعبش خیلی شیک و قشنگه
ا.ت: باهات موافقم رونا

جعبه رو باز کردم
ی لباس سفید بود
لباسو بالا گرفتم
ا.ت: واااو خیلی قشنگه

یونا: ا.ت این نامه رو بخون

نامه از زبان شوگا: ا.ت‌ی عزیزم ازت ممنونم که جواب اعترافمو دادی از اونجایی که این ازدواج خیلی یهویی شد من مجبور شدم بدون انتخاب خودت واست لباس عروس بخرم امیدوارم دوست داشته باشی و اینکه ساعت هشت به این آدرسی که توی نامه نوشتم برو

چشام برق زدن
چرا این لباس انقد خوشگل بود؟ هرچی از زیباییش میگفتم تمومی نداشت
یونا: سلیقه‌ی شوگا خیلی خوبه..

#آیدل_من
#𝒑𝒂𝒓𝒕_۲۹
دیدگاه ها (۰)

آیدل من پارت۳۰

sooga

آیدل من پارت ۲۸

آیدل من پارت۲۷

پارت 10 بادیگارد رفت بیرون و جعبه رو باز کردم دیدم یه لباس خ...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط